
پارت ۹ زیبایی یعنی ..
یه پارت دیگه رو ادامه تازه کلی رمان نوشتم پس وبلاگ هم ببین و پارت های قبلی هم بخون😊
خودت میدونی !
ارکا+باشه
من-بریم دیگه
راه افتادیم دست همو گرفتیم و رفتیم وای چه لحظه ی قشنگی از قصر به اون زیبایی در آمدیم و سوار لامبورگینی شدیم وای انگار دارم خواب میبینم خداااا در ماشین و برام باز کرد و منم نشستم بعد خودشم نشست و راه افتادیم من داشتم بیرون و نگاه میکردم و لبخند زده بودم ارکا هم منو نگاه میکرد و رانندگی از ساعت شهر گذشتیم و رسیدیم به یه رستوران باکلاس ارکا پیاده شد و در و برای من باز کرد و ماشین و داد به پرسنل که پارک کنه رفتیم داخل همه جا با شمع تزئین شده بود یه رستوران و کامل رزرو کرده بود
ارکا+ببخشید که لایق تو نیس
من-چرا خیلی قشنگه ممنون
ارکا+نوانده ها
با یه اشاره نوازنده ها آمدن چه لحظه ی شیرینی
نشستیم و غذامون رو خوردیم و بعد
ارکا-افتخار میدهید
دستش رو گرفتم و گفتم
من+چرا که نه
با ریتمه نوازنده ها رقصیدیم نگم که چه قدر خوش گذشت و بعد از شام و رقص زانو زد و از جیبش یه حلقه در آورد د به من
ارکا-با من ازدواج میکنی ؟
قلبم داشت تند و تند تر میزد و من داد زدم
من+بله
آورد انگشتر و دستم کرد و همو بوسیدیم و تمام نوازنده ها هم دست زدن و داشتیم میرفتیم که یکی از اونا اشاره داد منم به ارکا گفتم
من-عزیزم من یه لحظه دیگه میام
ارکا+باشه
ارکا یه کوچولو مشکوک زد ولی خب به اون نوازنده ای که اشاره داد گفتم
من-چیزی شده ؟
نوازنده+اونی که بهش بله گفتی رئیس مافیای
من-چطور جرات کردی بهش همچین چیزی بگی ؟
و از عصبانیت از رستوران بیرون آمد و سوار ماشین شدم و آروم و خندان گفتم
من+میتونیم راه بیوفتیم
ارکا-چیزی شده
من+نه
ماشین و روشن کرد و راه افتادیم من هم گفتم شاید راست میگه ولی نمیشد پس به ارکا مشکوک شدم رسیدیم خونه پیاده شدم و رفتم داخل به یکی از خدمتکار هام گفتم برام یه آب میوه و یه پتو برام بیاره بال کن نشستم توی بال کن به ماه نگاه کردم و گفتم من عاشق شدم ولی مادر پدرم منتظرم هستن و فردا باید برم چطور به ارکا بگم و خوابم برد ارکا از خدمتکار پرسید که کجام و آمد توی بالکن و منو دید که روی صندلی خوابیدم و پتوی روی دستم رو کشید روم
و...
این پارت تمام شد منتظر پارت بعدی باشید.