تصویر هدر بخش پست‌ها

Moon shadow

‌‌‌ به وبلاگMoon shadowخوش امدید اینجا کلی رمان و داستان می نویسیم امیدوارم همگی حمایت کنین

زیبایی یعنی... P2 F3

زیبایی یعنی... P2 F3

| 𝑁𝑎𝑧𝑖

اگه میخوای بخونی برو ادامه مطلب👈👉

سلام کیوتام 🖐

ببخشید واقعا خیلی دیر گذاشتم

                          💙❄

---------------__________________--------------

یکی در زد 

خدمتکار+خانم من باز میکنم

من-نیازی نیست من میرم باز کنم

خدمتکار+چشم

پا شدم و رفتم در رو باز کردم واییییییییییی چقدر خوشحال شدم وقتی آنا رو دیدم 

آنا-سلامم 

من+سلام 

آنا-وای چقدر خوشحال شدم دیدمت آیلین 

من+آره . میای داخل

آنا-حتما

آنا+ببخشید مزاحم شدم ولی هنوز هم باورم نمیشه توی همچنین خونه ای زندگی میکنی..!

من-چه جالب

آنا+جزوه ها رو کجا بزارم

من-بده خدمتکار میزاره توی اتاقم

آنا +باشه

من-صبحانه خوردی؟

آنا +نه

من-باشه پس اگه نخوردی بیا بشین کنارم 

وارد سالن غذاخوری شدیم و سلام کردیم

و نشت کنارم 

من-ببخشید منتظرتون گذاشتم

بابا+نه اشکال نداره 

صبحانه رو خوردیم و رفتم توی اتاقم 

آنا-چه خانواده‌ ی خوبی داری

من+این جزوه ی کدوم درسه 

رفتن روی تخت نشستم و گفتم

من-بیا بشین

نشستیم و با هم درس خوندن رو شروع کردیم

۴ ساعت بعد 

....

آنا+پس رو ی لوکاس کراش داری ؟!

من-اره

گوشیه آنا زنگ خورد

آنا:سلام    اره     باشه الان میام

من+چی شده خوشحال شدی

آنا-نمیدومم برم ببینم چیه؟

من+باشه دیگه خدمتکار همراهیت میکنه خداحافظ

آنا-خداحافظ

گشنمه شده وای فرم ببینم چی داریم از اتاقم در آمدم و به سمت آشپز خونه حرکت کردم

دیدم داداشم داره یواشکی میوه برمیداره بهش اهمیت ندادم و به آشپز گفتم برام یه دسر آماده بکنه

داشتم میرفتم سمت بالکن که یه چیزی یادم آمد پس سریع رفتم توی اتاقم و آماده شدم یه لباس خیلی لش کیوت برداشتم و با یه شلوار کارگو پوشیدم و پوهام رو هم دادم ملینا خدمتکارم برای کیوت ببافه مشکل موهام فقط کنارش و آمدم از اتاق بیرون و به سمت سالن رفتم در خیلی سنگینه و اذیتم میکنم در همون حال که داشتم با دو تا دستم به زور می‌کشیدم احساس کردم یکی دستش رو روی دستم گذاشته برگشتم ولی چرااااا چرا مگه من شانس ندارم که اون همیشه همراهم میاد .....

 

 

تموم شد 

اکه میخوای بفهمی که کی دستش رو روی 

آیلین گذاشته بود ؟ 

منتظر پارت بعد باش😄