تصویر هدر بخش پست‌ها

Moon shadow

‌‌‌ به وبلاگMoon shadowخوش امدید اینجا کلی رمان و داستان می نویسیم امیدوارم همگی حمایت کنین

پارت ۸ زیبایی یعنی

پارت ۸ زیبایی یعنی

| 𝑁𝑎𝑧𝑖

بازديد ها تون خیلی خوشحالم کرد و گفتم پارت بعدی هم بزارم

اگه دوست داشتی برو پارت های قبلی رو هم بخون 

اگه لایک و کامنت نکنی شب لولو خور خوره رو میفرستم توی خوابت

 

بعد از ۵ دقیقه تلمبه زدن منو ولم کرد  منم تا جایی که تونستم بهش فش دادم بعد دوش گرفتیم و حوله رو پوشیدم و رفتم به سمت اتاقم لباس های خوشکلم رو پوششیدم و مثل ماه شدم و بعد یه نفر در زد رفتم و درو باز کردم و دیدم چند دختر زیبا و تمیز وایساده بودن به نظرم خدمتکار بودن منم پرسیدم

من+بله 

خدمتکار-خانم ما خدمت کار های شما هستیم اسم من لینا و ایشان نورا هست 

من+باشه ولی من الان باید مو هامو درست کنم اگه شما ها کمک کنید

لینا-بله حتما

آمدن داخل و من نشستم روی صندلی و آن دو شروع کردن به درست کردن مد هایم 

نورا+ما را اقای ارکا فرستاده

من-خوبه

ولی نورا خیلی زیبا بود مو هایش بلند و طلایی بود و نمی دونم فکر کنم داشت حسودیم می شد ولی خیلی مهربون بود و میونمون خوب بود خیلی بامزه بود ولی خیلی میترسیدم که با ارکا رابطه داشته باشن اما خب من به ارکا اعتماد کردم و ارکا اعتماد منو نمیشکنه 

نورا+آماده شدیدن مبارک باشه

من-ممنون چقدر خوشکل شدم تازه براتون دو تا اتاق آماده کردم چند تا لباس هم گذاشتم 

لینا و نورا+وای خیلی ممنون

من-خواهش میکنم

رفتن توی اتاق شون و من هم گل سرم و زدم به سرم بعد رفتم در اتاق و باز کردم و ارکا رو دیدم که منتظرم وایساده جلوی در اتاقم و 

ارکا+سلام خوشکل خانم

من-سلام عشقم

ارکا+اُاُاُاُاُ اُاُ اُ از بی شعور شدم عشقم 

من-خب قدر جایگاهتو بدون و اگر نه...

تمام تاما پارت بعدی هم خیلی هیجانی میشه ولی یه سر نخ این رمان خیلی فصل ها طول میکشه و سرنخ بعدی هم توی پات بعدی وجود داره منتظرتونم و منتظرم باشید🌈🌙♥️