
رمان تک پارتی عشق از نو
خیلی هیجانی هست حتما بخونید و به وبلاگ هم یه سری بزنید چون رمان های خیلی قشنگی داره❤🌈
های گایز امروز با یه رمان تک پارتی آمدم و اگر لایک و کامنت بزارید حتما پارت بعدی زیبایی یعنی رو میزارم
اسم این تک پارت هست
⭐عشق از نو🌙
کتاب دفتر خاطراتم رو گذاشتم رو ی میز صفحه به صفحه ورق میزدم که رسیدم به ی صحفه که بد ترین خاطرم رو نوشته بودم چقدر ناراحت شدم بعد صحفه رو انداختم توی سطل آشغال و
مامان+دختر داری چیکار میکنی
من-هیچی داشتم دفتر خاطراتم رو میخوندم تو چرا از پشتم زاهر میشی
مامان+همین طوری تازه شام آماده است
من-باشه الان میام
با مامانم رفتم تا شام بخورم
ولی یاد خاطراتم با آلپ می افتادم بعد یه نفر در زد مادرم رفت تا باز کنه دید آلپ آنجا وایساده و
مامان+سلام آلپ خوبی بیا توی خونه
الپ-سلام ممنون
و آمد داخل نفرتم داشت بیرون میزد که رفتم توی اتاقم و گریه کردم و یه نفر در زد گفت
آلپ+نیلا میشه بیام داخل
من برای اینکه مشکلی پیش نیاد گذاشتم بیاد داخل اشکام پاک کردم و رفتم در باز کردم
من-بیا
الپ+چیزی شده؟
من برای اینکه دوباره خاطرات رو یادش نیارم چیزی نگفتم و
الپ-باشه حوصلم سر رفته گفتم بیام دنبالت بریم بستنی بخوریم
من+باشه ولی باید حاضر بشم اگه بری بیرون آماده میشم
الپ-چرا که نه
رفت بیرون و من نمی دونستم که اعتماد کنم دوباره چون اعتمادم رو توی ۹ سالگی شکست و به من داشت تجاوز میکرد ولی من نزاشتم و بعد از سال ها به مادر و پدرم گفتم ولی چون فامیل بود هیچی نگفتن و الانم ازشون بپرسی یادشون نمیاد و گفتم دیگه بزرگ شده و رفتم لباس هام رو پوشیدم و رفتم بیرون و
الپ+چقدر خوشکل شدی
من-نیازی به گفتن تو نبود
و رفتیم سوار ماشینش شدیم
آلپ+کجا بریم
من-خب دلم بستنی میخواد
آلپ+باشه پس بریم بستنی بخوریم
ساعت حدود ۱۱ بود و رسیدیم بستنی ها رو سفارش داد و گرفت و رفت کنار برج ایفل خب نمیدونم ولی فکر کنم آدم بدی نباشه ولی اون زمان که من هیچی درباره ی تجاوز اینا نمیدونستم به من تجاوز کرد ولی اون از من ۵ سال بزرگ تر بود
آلپ-رسیدیم پیاده شو
من+مگه میریم روی برج ایفل
الپ-اره
من+مگه دیوانه شدی
الپ-نه
داشت کم کم میونمون درست میشد و من اعتمادم بیشتر بعد رفتیم بالای برج ایفل و آتیش بازی ها شروع شده بود و آلپ اول به چشت سمت راسته من و بعد به چشم سمت چپ من نگاه کرد و بعد به لبم نگاه کرد و همدیگرو بوسیدیم و میشه گفت عاشق هم شدیم دوباره
و تمام امیدوارم که لایکا و کامت هارو بترکونید🌟❤