تصویر هدر بخش پست‌ها

Moon shadow

‌‌‌ به وبلاگMoon shadowخوش امدید اینجا کلی رمان و داستان می نویسیم امیدوارم همگی حمایت کنین

زیبایی یعنی پارت ۶

زیبایی یعنی پارت ۶

| 𝑁𝑎𝑧𝑖

همونطور که گفتم دو تا پارت امروز درست کردم اگه پارت های قبل رو نخوندی برو بخون

یه دفعه ارکا رو دیدم گفت 

ارکا+داشتی فرار می کردی بعد هیکلیی که فرستاده بودم خوراکی بخره آمد 

گفت-بفرمایین اینم خوراکی هایی که گفتین

من+ممنون

گرفتم

ارکا-برو توی اون اتاق کلی لباس مخصوص برای تو هست 

من+خب برای چی

ارکا-برای امشب

اون‌یکی هیکلیی که فرستادم اتاقم رو آماده کنه 

گفت+اتاقت آماده است

من رفتم اتاقی که ارکا گفت و در و باز کردم وای چه لباس های قشنگی چشام برق می زد در و بستم وای یه لباس صورتی و یه لباس آبی یه لباس مشکی و یه لباس سفید و رنگارنگ هر چی که فکر کنی کلی کفش پس دیدم یه لباس داره برق میزنه وای قرمز جیغ که با اکلیل پوشیده شده بود که خیلی هم مجلسی بود و کفش هم یه رنگ سیاه اکلیلی که یه کیف هم داشت یه رنگ خیلی خوشکلی داشت گلسرم و برق میزد و رفتم از اتاق بیرون و ارکا رو جلوی در دیدم گفتم

من+تو اینجا چیکار میکنی 

ارکا-منتظر بودم تو رو ببینم 

من+گفتم برم حموم تا عرقم بره و بعد بپوشم 

ارکا- منم میام

من+همینمون مونده

ارکا-من ازت نظر نخواستم 

من+نمیرم حموم نظرم عوض شد 

ارکا-من خودم میبرمت

منو بغل کرد و برد حماممن+منو ولم کن ولم کن

گازش گرفتم گفت

ارکا-چرا گازم میگیری 

من+تو چرا منو میبری حموم 

ارکا-چون دوست دارم

تمام شد و لایک و کامنت یادتون نده 

تازه پارت بعدی خیلی منحرفی هست از دست ندید